زمینههای شکلگیری بحران بیتفاوتی در اخلاق اجتماعی ایرانیان
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۱۴۷۷۹
به گزارش گروه پژوهش و دانش خبرگزاری علم و فناوری آنا، جابر میرزاپوری (دکترای جامعهشناسی و پژوهشگر پژوهشگاه امام صادق(ع))، در پژوهشی به بررسی دلایل و زمینههای شکلدهنده بیتفاوتی اجتمای در ایران پرداخته است.
این مقاله با عنوان«بررسی دلایل و زمینههای شکلگیری بحران بیتفاوتی در اخلاق اجتماعی ایرانیان» مبتنی بر این پرسش صورتبندی شده است: چگونگی تأثیر متغیرهای زمینهای، مسئولیت اجتماعی، دینداری، بیهنجاری، اعتماد اجتماعی، فردگرایی و اثربخشی اجتماعی بر میزان بیتفاوتی اجتماعی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
* بیتفاوتی اجتماعی چیست؟
بیتفاوتی اجتماعی، وضعیتی است که افراد آگاهانه از لحاظ نگرشی و رفتاری نسبت به مشارکتهای نوع دوستانه، مسئولیتهای اجتماعی و دیگر کنشهای فعالِ مدنی، بیعلاقه و بیاعتنا میشوند. بیتفاوتی نه تنها در تعارض با فطرت اجتماعی انسان قرار دارد بلکه در مغایرت با تجارب تاریخی ایران و تأکیدات اسلامی نیز است.
در این پژوهش از روش پیمایش و ابزار پرسشنامۀ ۷۴ گویهای برای جمعآوری دادهها استفاده شده است. جامعه آماری آن، همه شهروندان بالای ۱۸ سال شهر بابل بوده است که جمعیت نمونه آن از طریق فرمول کوکران ۳۸۵ نفر بدست آمده است.
از نظر پژوهشگر این مقاله، بیتفاوتی اجتماعی در زنان، درآمدهای پایین، تحصیلات پایین، مشاغل سنتی و بیکاران، ساکنین پایین شهر و مجردین بیشتر است. میان پایگاه اقتصادی-اجتماعی، مسئولیت اجتماعی، دینداری، اعتماد اجتماعی و اثربخشی اجتماعی با بیتفاوتی اجتماعی رابطه معکوسی وجود دارد. ولی میان متغیرهای بیهنجاری و فردگرایی با میزان بیتفاوتی اجتماعی رابطه مستقیمی وجود دارد. تحلیل رگرسیونی بیانگر تبیین حدود ۵۵ درصد از تغییرات میزان بیتفاوتی اجتماعی توسط متغیرهای وارد شده به مدل است. مسئولیت اجتماعی و بیهنجاری به ترتیب بیشترین و کمترین تأثیر را در تغییر میزان بیتفاوتی اجتماعی داشتهاند.
* رابطه میان فردگرائی و بیتفاوتی اجتماعی
در این پژوهش آمده است: فردگرائی به عنوان یکی از پیامدهای دنیای مدرن موجب شکلگیری برخی مسائل اجتماعی شده است. اتخاذ رویکرد فردگرائی با هدف به حداکثر رساندن منافع فردی موجب انتفای کنشهای جمعگرایانه و خیر رسانی به دیگران و نهایتاً انفعال و بیتفاوتی افراد در عرصههای اجتماعی خواهد شد. عقلانیت مبتنی بر حسابگری هزینه-پاداش مستور در فردگرائی موجب تضعیف رفتارهای نوعدوستانه و دیگر کنشهای اجتمای هزینهبر خواهد شد.
تحلیل رابطه میان فردگرائی و بیتفاوتی اجتماعی بیانگر آن است که با گستردگی فردگرائی احتمال فروپاشی نظام اجتماعی افزایش خواهد یافت. برای کاهش فردگرائی به عنوان یک عامل مؤثر بر بیتفاوتی اجتماعی باید بر امر اخلاق اجتماعی و آموزش و آگاهیبخشی مبتنی بر خبر همگانی تکیه کرد.
نتایج پژوهش نشان میدهد که میان مسئولیت اجتماعی و بیتفاوتی اجتماعی رابطه معکوس وجود دارد بطوری که با افزایش (یا کاهش) مسئولیت اجتماعی، میزان بیتفاوتی اجتماعی کاهش (یا افزایش) مییابد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که شهروندان احساس مسئولیت نسبتاً خوبی را نسبت به همنوعان و تکالیف مدنی دارند. آنها خود را موظف و متعهد به کنشهای اجتماعی در حل مسائل و مشکلات همنوعان و روند توسعه و پیشرفت جامعه میدانند.
* میان دینداری و بیتفاوتی اجتماعی رابطه معکوس وجود دارد
براساس مبانی تئوریکی و یافتههای این پژوهش، مسئولیت اجتماعی توسط نهادها و سازمانهای اجتماعی مانند دین به افراد منتقل میشود؛ لذا با افزایش و گسترش دینداری در عرصه اجتماعی و شکلگیری احساس مسئولیت اجتماعی در عرصه اجتماعی میزان بیتفاوتی اجتماعی کاهش مییابد.
یافتههای این پژوهش نشان میدهد میان دینداری و بیتفاوتی اجتماعی رابطه معکوس وجود دارد به این معنا که با افزایش (یا کاهش) میزان دینداری بیتفاوتی اجتماعی کاهش (یا افزایش) مییابد.
ازاینرو نتایج این پژوهش بیانگر آن است که با وجود سطح بالای دینداری در شهر بابل، بیتفاوتی اجتماعی در سطح متوسطی قرار دارد. به عبارتی دینداری در وضعیتی بالاتر و مساعدتر از میزان بیتفاوت اجتماعی دارد. این وضعیت در صورتی است که ماهیت دین اسلام به دلیل توصیههای مؤکد در کنشهای نوعدوستانه و مشارکتهای اجتماعی در قالب توصیههای فقهی و اخلاقی، هیچگاه بیتفاوتی اجتماعی را نمیپسندد؛ لذا از دیدگاه فقه و اخلاقیات اسلامی، انسانها باید نسبت به همنوعان و آینده اجتماعی خود و اطرافیان واکنش مسئولانهای داشته باشند.
* با کاهش بیهنجاری، میزان بیتفاوتی اجتماعی کاهش مییابد
نتایج پژوهش میرزاپوری نشان میدهد که میان بیهنجاری و بیتفاوتی اجتماعی رابطه مستقیمی وجود دارد بطوری که با کاهش (یا افزایش) بیهنجاری، میزان بیتفاوتی اجتماعی کاهش (یا افزایش) مییابد.
یافتههای توصیفی این پژوهش نشان از وضعیت آنومیک در جامعه ایران دارد. بیهنجاری وضعیتی است که ضعف حاکمیت هنجارها، تعارض میان آنها و فقدان هنجارهای صریح و روشن، موجب کاهش التزام به قواعد اخلاقی و اجتماعی میشود. چنین وضعیتی موجب ابهام و تردید در کنشهای اجتماعی افراد در جامعه و نهایتاً بیاحساسی و بیتفاوتی افراد در عرصههای اجتماعی خواهد شد. عدم صراحت هنجارها در الگودهی به کنشهای اجتماعی موجب اجتناب افراد از وظائف و مسئولیتهای اجتماعی میشود. چنین وضعیتی زمینه را برای بیانگیزگی، قانونگریزی، سردرگمی و ابهام در رفتار و نهایتاً انفعال در اجتماع فراهم میآورد.
* تاثیرات اعتماد اجتماعی
نتایج نشان میدهد که میان اعتماد اجتماعی و بیتفاوتی اجتماعی رابطه معکوسی وجود دارد بطوری که با افزایش (یا کاهش) اعتماد اجتماعی، میزان بیتفاوتی اجتماعی کاهش (یا افزایش) مییابد.
یافتههای پژوهش نشان از اعتماد متوسط رو به پایین مردم نسبت به مردم، نهادها و مسئولین حکومتی دارد. اعتماد اجتماعی که در سه سطح فردی، تعمیمیافته و نهادی مدنظر قرار گرفت به معنای وجود اطمینان در روابط متقابل میان فرد و دیگر افراد و نهادهای اجتماعی معنا شده است. اعتماد متقابل با ایجاد تعاملات اجتماعی گسترده در جامعه و مبنای ایجاد روابط ثانویهای، پیش شرط مهمی برای مشارکت سیاسی مؤثر در دموکراسیهای وسیع پایدار است؛ لذا روند کنشهای اجتماعی متقابل، همراه با اطمینان مردم از عدم سوء استفاده از اعتمادشان، گسترش مییابد. با افزایش اعتماد اجتماعی، افراد به کنشهای اجتماعی فعالانه و دوری از بیتفاوتی اجتماعی مبادرت میورزند.
نتایج نشان میدهد که میان اثربخشی اجتماعی و بیتفاوتی اجتماعی رابطه معکوسی وجود دارد بطوری که با افزایش (یا کاهش) اثربخشی اجتماعی، میزان بیتفاوتی اجتماعی کاهش (یا افزایش) مییابد.
یافتههای این پژوهش نشان میدهد که میزان اثربخشی در میان شهروندان در سطح متوسطی است. اثربخشی اجتماعی به ارزیابی فرد از میزان موفقیت اثرگذار خود در انجام کنشهای اجتماعی معطوف به هدف اشاه دارد. در وضعیت عدم اثربخشی اجتماعی، انسان علیرغم درگیری و کنشورزی اجتماعی قادر به تغییر روند منتج به اهداف مورد نظر خود نیست. در این حالت آنها خود را واجد توانمندی و قابلیت لازم برای اثر نهادن و یا کنترل بر مسائل اجتماعی نمیدانند.
انتهای پیام/
منبع: آنا
کلیدواژه: اخلاق ایرانیان پژوهش خوان یافته های این پژوهش نشان می دهد که میان پژوهش نشان می دهد اثربخشی اجتماعی مسئولیت اجتماعی کنش های اجتماعی اعتماد اجتماعی پژوهش نشان اجتماعی و بی بی هنجاری شکل گیری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۱۴۷۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
هشدار مرکز پژوهش های مجلس درباره سبد غذایی خانوار : کالری مصرفی نیمی از ایرانیان در سال ۱۴۰۱ کمتر از استاندارد بوده است
مرکز پژوهشهای مجلس در یک گزارش جامع ابعاد فقر در سال۱۴۰۱ را با جزئیات ارائه کرد. به گزارش دنیای اقتصاد، برخی از نکات این گزارش قابل تامل است. این گزارش میگوید که میزان مصرف کالری نیمی از جمعیت ایرانیها در سال۱۴۰۱ کمتر از حد استاندارد (یعنی ۲۱۰۰کالری در روز) است. از سوی دیگر، همه دهکها از میزان کالری خود نسبت به سال۱۴۰۰ کم کردهاند. این کاهش کالری در دهکهای متوسط شدیدتر بوده است. از نگاه گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، دو عامل در این روند، نقش اصلی را ایفا کردهاند؛ نخست اینکه خانوارها بهدلیل تورم بالای مواد غذایی و افزایش سایر هزینهها نظیر مسکن، سعی کردهاند که مصرف غذایی خود را کاهش دهند. نکته دیگر اینکه خانوارها بهدلیل چشمانداز نامطلوب اقتصاد، سعی کردهاند که از میزان کالای خوراکی خود بکاهند تا بتوانند کالاهای بادوام بیشتری خریداری کنند. این گزارش برآورد کرده است که در سال۱۴۰۲، خط فقر خانوار سهنفره در تهران ۱۵.۳ میلیون تومان و برای کل کشور ۸.۲ میلیون تومان بوده است. بررسی دادههای مربوط به مصرف کالری ایرانیان در سال ۱۴۰۱ نشان میدهد که بیش از نیمی از افراد کشور کمتر از کالری استاندارد، یعنی کمتر از ۲۱۰۰ کالری در روز استفاده میکنند. در سالهای گذشته تورم مزمن موجب شده قیمت مواد خوراکی افزایش پیدا کند و قدرت اقتصادی مردم کاهش یابد. با اینحال دهکهای مختلف درآمدی واکنش یکسانی در مواجهه با تورم مواد خوراکی نداشته و دهکهای میانی بیشترین واکنش را به این تورم نشان دادهاند. با توجه به کاهش حدود ۰.۴ واحد درصدی نرخ فقر در سال ۱۴۰۱ نسبت به سال ۱۴۰۰ کاهش میانگین کالری مصرفی میتواند به دو دلیل رخ داده باشد. اول آنکه خانوارها به دلیل تورم بالا مصرف موادغذایی را کاهش دادهاند. دوم آنکه به دلیل چشمانداز نامطلوب اقتصاد کشور، ترجیح دادهاند کالاهای خوراکی کمتری مصرف کرده و به جای آن کالاهای بادوام بیشتری خریداری کنند. در چنین شرایطی پیشنهاد میشود که بسترهای مناسبی برای رشد اقتصادی پایدار و فراگیر ایجاد شود تا وضعیت فقر نیز به دنبال آن بهبود یابد. مرکز پژوهشهای مجلس در گزارش «وضعیت فقر در ۱۴۰۱» ابعاد مختلف این مساله را بررسی کرده است. با توجه به شرایط تورمی حاکم بر اقتصاد ایران که در سال ۱۴۰۱ نیز ادامه پیدا کرده، خط فقر سرانه در کشور به ۲ میلیون و ۵۶۱ هزار تومان رسیده است. با احتساب بعد خانوار، خط فقر برای خانوار ۳ نفره در سال ۱۴۰۱ در حدود ۵ میلیون و ۶۳۴ هزار تومان است. این عدد برای مناطق شهری استان تهران ۱۰ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان محاسبه شده است. همچنین خط فقر شدید در سال ۱۴۰۱ در حدود ۸۷۵ هزار تومان برای هر نفر برآورد شده که این عدد معادل حداقل نیازهای غذایی فرد است. برآورد میشود که خطر فقر خانوار سه نفره برای کل کشور در سال ۱۴۰۲ به ۸ میلیون و ۲۰۰ هزارتومان و در تهران به ۱۵ میلیون و ۳۰۰ هزارتومان برسد. بر اساس خط فقر محاسبهشده، نرخ فقر در سال ۱۴۰۱ حدود ۳۰ درصد جمعیت کشور بوده که نسبت به سال ۱۴۰۰ تغییر چندانی نکرده است. در نتیجه جمعیت فقرا در ایران در سال ۱۴۰۱ در حدود ۲۵ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر برآورد میشود. علاوه بر این، شکاف فقر نیز نسبت به سال گذشته تغییر چشمگیری نداشته است. به بیان دیگر نه تنها نرخ فقر در کشور ثابت باقی مانده، بلکه میانگین فاصله از خط فقر نیز در سال گذشته تغییر نداشته است. مقایسه دادهای حداقل دستمزد و خط فقر استانی نشان میدهد که حداقل دستمزد در استانهای تهران، البرز و قم، نمیتواند هزینههای سبد مصرفی فقر برای یک خانواده ۳ نفره را تامین کند. به عبارت دیگر در این استانها برخی از افراد حتی در صورت داشتن شغل رسمی باز هم فقیر محسوب میشوند که از آن با عنوان پدیده شاغلان فقیر یاد میشود؛ بنابراین پیشنهاد میشود در سیاستگذاری عمومی، از جمله در تعیین حداقل دستمزد، تفاوتهای منطقهای در نظر گرفته شود. واکنش شدید دهکهای میانی یکی از معیارهای مهمی که بر اساس آن وضعیت فقر در یک جامعه سنجیده میشود، میزان کالری مصرفی افراد در کشور است. حداقل استاندارد برای هر فرد مصرف ۲۱۰۰ کالری در روز است. بررسی آمارها نشان میدهد که در یک دهه اخیر میانگین کالری مصرفی سرانه ایرانیان کاهش یافته و در سال ۱۴۰۱ به میزانی پایینتر از حداقل کالری مورد نیاز برای یک نفر رسیده است. در واقع در ادامه روند نزولی مصرف کالری در سال ۱۴۰۱ میانگین مصرف کالری در کشور نیز به زیر حد مصرف کالری استاندارد سقوط کرده است. در این سال بیش از نیمی از افراد جامعه در کشور، کمتر از کالری استاندارد مصرف میکنند. این مساله یعنی کاهش میانگین کالری مصرفی ایرانیان با توجه به شرایط اقتصادی در سالهای گذشته چندان دور از انتظار نیست. در یک دهه اخیر تورمهای بالا موجب شده قدرت اقتصادی ایرانیان کاهش یابد و این مساله روی سبد مصرفی آنان تاثیر زیادی گذاشته است. بااینحال میتوان گفت واکنش دهکهای مختلف درآمدی نسبت به تورم مواد خوراکی متفاوت بوده است. این گزارش بیان میکند بیشترین واکنش به افزایش قیمت خوراکیها و آشامیدنیها متعلق به دهکهای میانی درآمدی است. دهکهای بالای درآمدی عمدتا دارای کالای بادوام و داراییهای مالی هستند. به همین دلیل این افراد توان بیشتری برای پوشش ریسک ناشی از تورم را دارند. این درحالی است که دهکهای پایین درآمدی به دلیل کمکشش بودن کالاهای خوراکی برای این گروه و همچنین بیشتر بودن یارانه نقدی میزان اندکی از مصرف خود را نسبت به سال ۱۴۰۰ کاهش دادهاند. اما دهک میانی درآمدی از هر دو مولفه محروم بوده است؛ این به معنای آن است که عموما این افراد دارای کالاهای بادوام و دارایی مالی نیستند و یارانه نقدی هم سهم قابلتوجهی از سبد هزینههای آنان را پوشش نمیدهد، به همین دلیل واکنش شدیدتری نسبت به سایر دهکها در مقابل افزایش تورم خوراکیها و آشامیدنیها نشان میدهند. چشمانداز نامطلوب اقتصاد این گزارش بیان میکند در سال ۱۴۰۱ مصرف برخی از اقلام خوراکی برای خانوارها در همه دهکهای درآمدی نسبت به سال ۱۴۰۰ کاهش داشته است. اما نحوه کاهش مصرف در دهکهای مختلف از الگوی یکسانی پیروی نکرده است. با توجه به تورمهای شدید خوراکیها و آشامیدنیها افراد مصرف خود را از کالای خوراکی و آشامیدنی کاهش داده و مصرف سایر کالاها را جایگزین کردهاند. این مساله برای دهکهای میانی که به طور نسبی یارانه کمتری را دریافت کردهاند بهوضوح روشن است؛ زیرا در تمامی اقلام، دهکهای میانی مصرف خود را از این گروه کالاها کم کردهاند. کاهش مصرف خوراکیها و آشامیدنیها درحالی اتفاق افتاده که نرخ فقر تقریبا ثابت مانده است. از کاهش مصرف کالای اساسی میتوان استنباط کرد که با افزایش قیمت مواد خوراکی، خانوارها مصرف خود از این گروه از کالاها را به دو منظور کاهش دادهاند. اول اینکه به دلیل افزایش قیمت نسبی کالاهای اساسی نسبت به سایر کالاها و خدمات، خانوارها مصرف خود از این کالاها را کاهش دادهاند؛ و دوم آنکه به دلیل چشمانداز نامطلوب اقتصاد، خانوار انتظار قیمت بیشتری در آینده دارد؛ در نتیجه با هدف هموارسازی، مصرف خود را از کالاهای مصرفی بیدوام کاهش میدهد و برعکس مصرف خود را از کالاهای باداوم افزایش میدهد. هر چند ممکن است کاهش مصرف خوراکیها و آشامیدنیها دلایل دیگری نیز داشته باشد، از جمله اینکه فشار تورمی میتواند باعث شود خانوار از مصرف بخشی از خوراکیها و آشامیدنیها صرفنظر کند تا توان تامین سایر نیازهای اساسی را به دست آورد. این مساله بهخصوص در مورد تامین مسکن بسیار محتمل است. سهم مسکن از کل هزینه خانوار مستاجر در سالهای ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰ در سطح ۳۴ درصد بوده که در سال ۱۴۰۱ به ۳۶ درصد افزایش داشته است. کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: آماری تکان دهنده از رشد نرخ فقر در کشور / ۵۰ درصد به فقرا اضافه شد سعیدی نماینده چابهار : اگر معادل ریالی اختلاس چای دبش صرف سیستان و بلوچستان میشد، دیگر چیزی نمیخواستیم اعتراض به بودجه اختصاص شده به حرم امام خمینی